روایت دانشآموز قمی از ۲ بار مسمومیت؛ بار اول بوی تخممرغ گندیده یآمد بار دوم بوی اسپند
تاریخ انتشار: ۹ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۲۴۳۷۹
جماران نوشت: درباره اتفاقات روزهای بعد از مسمومیت هم گفت: در آن چند روز کلاسها به روال عادی خود طی شد و امتحان از دانشآموزان گرفته میشد. به ما گفتند به مدرسه برگردید یا کلا حاضر نشوید و ما هم طبعا روز شنبه در مدرسه حضور یافتیم. اما باز هم همان اتفاق تکرار شد؛ در مسیر راه پلهها بوی اسپند و واکس سوخته میامد که عدهای میگفتند بو از راهروست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مسمومیتهای سریالی دانش آموزان دختر در شهر قم همچنان ادامه دارد. در حالی که هنوز علت اصلی این پدیده مشخص نیست، دانش آموزان در بروجرد و اردیبل نیز گرفتار این اتفاق مشکوک شده اند.
در این رابطه معاون تحقیقات و فناوری وزیر بهداشت در مصاحبهای گفت: «پس از مسمومیت چندین باره دانش آموزان در مدارس قم، مشخص شد افرادی دوست داشتند که تمامی مدارس، به خصوص مدارس دخترانه تعطیل شوند؛ مسمومیت دانش آموزان مدارس قمی ناشی از ترکیبات شیمیایی در دسترس بود از این رو عفونی و قابل انتقال به دیگران نیست». اظهاراتی که چندساعت پس از انتشار، توسط خودش تکذیب شد!
خبرنگار ما برای کسب جزئیات بیشتر از این اتفاق به سراغ یکی از دانش آموزانی رفت که در قم دچار مسمومیت شد. «الهه کریمی» دانشآموز کلاس هشتم مدرسه ملاصدرا که دو بار دچار مسمومیت شده، گفت: بار اولی که دچار مسمومیت شدم ۱۱ روز پیش بود؛ در راهرو بوی تخممرغ گندیده و عطر تند میآمد؛ وقتی وارد کلاس شدم چشمهایم قرمز شد. ابتدا فکر کردم تلقین میکنم، اما به مرور حالت تهوع به من دست داد. معلمم بعد از اینکه دید رنگ صورتم پریده است اجازه داد به بیرون از کلاس بروم. کمی صبر کردم، بعد کف بالا آوردم که کاملا غیرطبیعی بود.
وی ادامه داد: در مسیر راهرو تا سرویس بهداشتی توان ایستادن روی پاهایم را نداشتم و چندین بار افتادم و کاملا بیحس بودم و در نهایت من را با ویلچر به اورژانس بردند. تا ساعت ۵ به همراه ۲۰ دانش آموز دیگر در بیمارستان بودیم؛ ۳ روز زمان برد تا به حالت عادی برگردم، اما در آن چند روز سرگیجه داشتم و پای سمت چپم لنگ میزد.
الهه کریمی درباره اتفاقات روزهای بعد از مسمومیت هم گفت: در آن چند روز کلاسها به روال عادی خود طی شد و امتحان از دانشآموزان گرفته میشد. به ما گفتند به مدرسه برگردید یا کلا حاضر نشوید و ما هم طبعا روز شنبه در مدرسه حضور یافتیم. اما باز هم همان اتفاق تکرار شد؛ در مسیر راه پلهها بوی اسپند و واکس سوخته میامد که عدهای میگفتند بو از راهروست. عدهای میگفتند، بو از شوفاژها میآید! اما در کلاس من و یکی از همکلاسیهایم حالم بد شد. ابتدا گفتند تلقین میکنید! اما وقتی دیدن روی پاهایم نمیتوانم بایستم ترسیدند و به اورژانس زنگ زدند. این بار جز پاهایم دست و صورتم نیز بیحس شده بود که تا ۲ روز در بیمارستان شهید بهشتی بستری بودم. در این میان سایر دانشآموزان در مدرسه دل درد داشتند که به روی خودشان نیاوردند.
وی افزود: در بیمارستان غیر از من، دختری از ۱۶ بهمن تا ۷ اسفند بستری بود که خیلی حالش بد بود. وقتی آنجا بودم مشاهده کردم به یک باره ضربان قلبش به شدت بالا میرفت که برای ما بسیار ترسناک بود که هشتم اسفند برای مداوا به تهران برده شد.
این دانش آموز در پایان از آموزشپرورش خواست که اجازه دهند به دلیل ترس ایجاد شده کلاسها مجازی برگزار شوند، زیرا در این شرایط خانوادهها اجازه نمیدهند فرزندان خود در مدرسه حاضر شوند.
برای تکمیل روایت با پدر الهه نیز گفتگو کردیم. محسن کریمی پدر الهه کریمی دانش آموز کلاس هشتم مدرسه ملاصدرا قم به خبرنگار جماران گفت: دخترم بعد از مسمومیت بار اول، برای به مدرسه رفتن مقاومت میکرد و در نهایت با اصرار من و مادرش به مدرسه رفت. اما دوباره همان اتفاق با همان علائم افتاد و بستری شد. بعد از یک روز اجازه ترخیص دخترم از بیمارستان را دادند، اما باز حالش بد شد و تب و لرز کرد و ۲ روز دیگر به همراه ۳ دانش آموز دیگر در بیمارستان بستری شدند.
وی ادامه داد: طی صحبت با مدیر مدرسه درخواست کردم که از وزارت آموزش و پرورش و استانداری بخواهند، دانشآموزان به صورت مجازی درس بخوانند؛ چون هیچ کسی خبر ندارد چه نوع گازی استفاده شده است و علائمی که امروز به صورت ظاهری است در آینده به چه صورتی خواهد بود. ولی مدیر گفت، با وزارت آموزش و پرورش صحبت کردیم، اما اجازهی تعطیلی مدارس و آموزش مجازی را نمیدهند.
پدر الهه کریمی گفت: چرا وزارت آموزش پرورش اجازه نمیدهد تا کلاسها غیر حضوری باشد؟ نمیدانیم! جالب این است که روز شنبه بچهها زمانی که به مدرسه رفتند کیف نبردند و کتاب و دفتر خود را با پلاستیک روشن بردند، اما با این وجود باز هم مسمومیت رخ داد.
محسن کریمی افزود: روز شنبه زمانی که مسمومیت رخ داد نقل زیاد بود که بچهها در جوّ قرار گرفته و تمارض میکنند، اما شنبه در کنار دانشآموزان مدیر مدرسه هم مسموم و بستری شد! در این رابطه مدیر گفت، فرماندار گفته بود بچهها تمارض میکنند که مدیر گفت، من چه؟! من هم تمارض میکنم؟! از سوی دیگر گفتند، تجهیزات آتشنشانی بیشتر از این نیست؛ از شخصی شنیدم آتشنشانی گفته است ما گاز را دیدیم و ثبت هم کردیم، اما نوعش را نمیدانیم و این در حال بررسی است.
وی یادآور شد: بچهها کف بالا میآوردند و چشمهایشان سرخ بود. یکی از بچهها را دیدم که ضربان قلبش به صفر رسید و یکباره به ۱۳۰ رسید میگویند. زمینه قبلی داشت، اما این دختر مشکلی نداشت و صحیح و سالم بود.
وی از عدم تعطیلی مدارس شهر قم انتقاد کرد و در پایان گلایه کرد: آقایان میگویند مدارس تعطیل نشود؛ به این خاطر که بچههایشان مدرسه غیرانتفاعی میروند و یک مورد هم در این مدارس نیفتاده است، اما اگر بچههایشان در این مدارس بودند قطعا تعطیل میکردند. میخواهم به مسئولان بگویم که احساس کنند فرزندان خودشان است.
منبع: فرارو
کلیدواژه: مسمومیت دانش آموزان دانش آموزان الهه کریمی دانش آموز روز شنبه کلاس ها بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۲۴۳۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اینجا دستها، دانش و ایثار را روایت میکند
خوش ذوقی و دغدغهمندی را هدف خود از در مسیر معلمی قرار داده و معتقد است که در این کار لذت معنوی و شور و هیجان وافری نصیبش میشود و برکت آن را در زندگی خود احساس کرده است و علاقه بسیاری به خدمترسانی و کمک به دانشآموزان خود که ناشنوا هستند، دارد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، معلم، اندیشمندی رهاییبخش و روشنفکری تحولآفرین است که مشخصههایش شجاعت اخلاقی و نقادی است، اگر تربیت را فراهم کردن زمینههای بالندگی و متعادل ساختن آدمی بدانیم و هدف از آن را فعلیت بخشیدن به استعدادهای وجودی انسانها برای کمال و قرب الهی در نظر داشته باشیم، معلمان و مربیان در تحقق این امر نقش ارزنده و بسزایی داشته و دارند، در واقع فرهنگیان به عنوان کارآمدترین مصلحان اجتماعی هم در موضع اصلاح فردی تأثیرگذارند و هم میتوانند پرچم اصلاحات اجتماعی را در دست داشته باشند.
از میان معلمانی که آموزش و ایثار را بخش جداییناپذیر زندگی خود میدانند، گفتوگویی داشتیم با الهام کامیابی، معلمی که با وجود محدودیت شنوایی با ذوق و شوق فراوان در مدرسه باغچهبان به امر آموزش دانشآموزان میپردازد، همچنین به دانشآموزان استثنایی آموزش میدهد که چگونه از وسایل بازیافتی، وسایل کاربردی بسازند که این امر نشانه خلاقیت سرشار این معلم توانمند است.
وی با اشاره به بخشی از زندگی خود اظهار میکند: معلمی ناشنوا هستم و در شهرضا به دنیا آمدهام و اکنون در مدرسهای مربوط به کودکان ناشنوا مشغول به تدریس هستم، با وجود اینکه در دوره تحصیلم امکانات مناسب برای ادامه تحصیل افراد ناشنوا نبود، در سن پنج سالگی به مدرسهای به نام باغچهبان رفتم و دوره ابتدایی را در آنجا به اتمام رساندم و در کنار ادامه تحصیل که علاقه زیادی به خیاطی داشتم، برای گذراندن اوقات فراغت در آموزشگاه خیاطی ثبت نام کردم و مشغول کار خیاطی شدم.
این معلم تلاشگر ادامه میدهد: پدرم که متوجه علاقه بسیار من نسبت به درس خواندن بود، کتابهای سال اول راهنمایی را تهیه کرد تا در منزل با کمک او و برادر بزرگم شروع به مطالعه کنم، در پایان سال نیز همراه با دیگر دانشآموزان در امتحانات شرکت کرده و به لطف خدا نمره قبولی را کسب کردم، سپس در مدرسه راهنمایی ثبتنام شدم و توانستم سالهای دوم و سوم را هم پشت سر بگذارم و مدرک سوم راهنمایی را کسب کنم.
کامیابی میگوید: برای ادامه تحصیل، خانوادهام مشکلات زیادی مانند اجارهنشینی و کمبود هزینه را تحمل کردند، همچنین پدرم که یک معلم بود درخواست انتقال به اصفهان را داد تا بتوانم در مرکز استان با بهرهمندی از امکانات بیشتر فرایند تحصیل را به خوبی بگذرانم.
وی بیان میکند: چالش بزرگتر این بود که در اصفهان نیز دبیرستان مناسبی برای تحصیل ناشنوایان وجود نداشت، ناچار برای ثبتنام در یکی از هنرستانها اقدام کردم، اما در آن هنرستان هم من را ثبتنام نکردند، اما با تلاش پدر و مادرم توانستم در دبیرستان مکتبی اصفهان ثبتنام کنم که در آنجا هر روز دانشآموزان را به تحصیل و درس خواندن تشویق میکردند، سپس دو سال بعد را در هنرستان شهید دستغیب ادامه تحصیل دادم و موفق به دریافت مدرک دیپلم در رشته طراحی و دوخت شدم.
این معلم خوش ذوق میافزاید: در همان سال در آزمون کاردانی شرکت کردم و پذیرفته شدم و به مدت دو سال در آموزشکده سمیه نجفآباد به تحصیل و فراگیری علم و دانش پرداختم، با اینکه آن دوران روزگار سخت و طاقتفرسایی برایم بود و طی سالها به همراه خانواده مشکلات عدیدهای را متحمل میشدیم، به علت همکاری و همیاری اعضای خانواده و علاقهای که به کسب علم داشتم، تحمل تمام آن سختیها برایم آسان شد تا اینکه موفق به کسب مدرک فوق دیپلم در رشته طراحی و دوخت شدم.
کامیابی ادامه میدهد: بعد از فارغالتحصیل شدن به دنبال یافتن شغلی مناسب بودم، چرا که از طرفی سختیهای تحصیل وجود داشت و از طرف دیگر چالش یافتن کار و استخدام شدن باعث دشواری شده بود، اما با این حال باید تلاش میکردم تا مزد تمام زحمات و سختیهایی که خود و خانوادهام متحمل شده بودیم را به دست بیاورم، بنابراین با پیگیری مداوم و سختی فراوان توانستم در سال ۱۳۷۶ به صورت حقالتدریس در آموزشوپرورش هنرستان استثنایی میر اصفهان مشغول به کار شوم.
وی اضافه میکند: در سال بعد کلاسهایی برای دانشآموزان ناشنوا در هنرستان صدیقه طاهره برگزار میشد و با توجه به اینکه اعضای کادر این هنرستان از معلمان دوره ابتدایی خودم بودند و از گذشته آشنایی نسبی داشتند، درخواست کردند تا با بازگشت به زادگاه خود به این دانشآموزان آموزش دهم و من نیز با آغوش باز این پیشنهاد را پذیرفتم، زیرا با مشکلات و سختیهای تحصیل بچههای ناشنوا آشنا بودم و میخواستم در حد توان خدمتی به این قشر از دانشآموزان داشته باشم.
این معلم دغدغهمند میگوید: در آن سال دانشآموزان توانستند با موفقیت دروس را پشت سر بگذارند، اما در سال بعد به دلیل کاهش آمار ثبتنام و فارغالتحصیل شدن دانشآموزان گذشته مجدد برای ادامه کار با مشکل مواجه شدم، بنابراین در سال سوم به نجفآباد منتقل شدم تا به دانشآموزان ناشنوا آنجا آموزش دهم، سپس با گذشت چندین ماه دوباره به زادگاهم بازگشتم و در همان هنرستان صدیقه طاهره مشغول به آموزش و تدریس شدم.
کامیابی ادامه میدهد: در حال حاضر در مدرسه باغچهبان شهرضا، یعنی همان مدرسهای که دوران ابتدایی خود را در آنجا گذراندم، در کنار معلمان گذشته و همکاران جدید مشغول به شغل معلمی هستم و به آموزش دانشآموزان ناشنوا میپردازم، همچنین جای دارد از معلمان، دبیران، استادان و تمام کسانی که برای رشد و تعالی من زحمت کشیدهاند تا به جایگاهی که در آن قرار دارم برسم، تشکر میکنم.
قبولی دانشآموزان در امتحانات و کنکور سراسری از خاطرات خوب و به یادماندنی استوی خاطرنشان میکند: در آن زمان دانشآموزان عادی و ناشنوا با هم در یک کلاس مینشستند و دو معلم در یک کلاس تدریس میکردیم، برای همین کلاس فوقالعاده شلوغی میشد و کنترل دانشآموزان برایمان مشکل شده بود، همچنین دانشآموزان ناشنوا از این اوضاع گلایهمند بودند و تمام این چالش و مشکلات باعث شد تا موضوع را با مدیر مدرسه مطرح کنیم و به دلیل تعداد اندک دانشآموزان ناشنوا با جدا شدن آنها از دیگر دانشآموزان عادی موافقت شد.
این معلم خلاق تاکید میکند: در بین دانشآموزانم تعدادی از آنها استعداد بیشتری در زمینه طراحی داشتند و در مسابقاتی که در مدرسه اجرا میکردیم هم طراحی این دو دانشآموز از همه بهتر بود و به آنها آموختم که در کنار هم و با همکاری رقابتی سالم داشته باشند تا پیشرفت کنند، تلاش این دو دانشآموز برایم ستودنی بود و برای همین همیشه در ذهنم ماندگار هستند.
کامیابی ادامه میدهد: با فرا رسیدن فصل امتحانات دانشآموزان دچار استرس و اضطراب میشوند، اما همیشه سعی میکنم مانند مادری که برای فرزندش تلاش میکند، با آنها صحبت کنم و حس امید را در دلشان قوت ببخشم و قانعشان کنم که با تلاش کردن میتوانند نمرات خوبی کسب کنند، همیشه در روز اعلام نتایج در کنار دانشآموزان هستم و از اینکه امتحانات را به خوبی پشت سر گذاشتهاند، خوشحال میشوم و آنها را با برنامههای مختلف خوشحال میکنم.
وی عنوان میکند: با عملکرد و استعداد خوبی که دانشآموزان دارند، همواره آنها را برای شرکت در کنکور سراسری تشویق میکنم، وقتی دانشآموزان در کنکور ثبتنام و به دانشگاه راه پیدا میکنند، خوشحالی من به عنوان معلمی که نتیجه زحمات و تلاشهای خود را میبیند، چندین برابر است، دانشآموزان ناشنوا شرایط خاصی برای آموزش و یادگیری دارند و قبولی آنها در دانشگاه نیز اتفاق بزرگی است که مسیر زندگی آنها را تغییر میدهد.
این معلم تلاشگر بیان میکند: قبولی دانشآموزان در کنکور سراسری از خاطرات خوب و به یادماندنی شغل معلمی است، به ویژه اینکه توانسته بودم دانشآموزان ناشنوا را یاری کرده و به آنها ثابت کنم که اگر بخواهند، میتوانند با تلاش و توکل به خدا همچون دیگر افراد به اهدافشان دست پیدا کنند، شاید آنها از نعمت شنیدن محروم باشند، اما بهره هوشی خوبی دارند و میتوانند با قدم گذاشتن در هر کاری موفق شوند.
آموزش ناشنوایان در دوران کرونا با خلاقیت معلمشان / طراحی ماسک لب خوانی برای تدریسکامیابی با بیان اینکه معلمی شغل نیست، بلکه عشق است، ادامه میدهد: اولین معلم خدا و سپس رسول او است، پس چطور میتوانیم به عنوان شغل از آن یاد کنیم، معلمی روش انسانسازی است، معلمی چراغی روشن است که هادی و هدایتکننده و روشنساز جامعه است، به همین سبب اگر در برابر معلمی شغل دیگری به من پیشنهاد میشد، قبول نمیکردم، همچنین پدرم معلم بوده است و این انگیزهای شد تا به این شغل علاقه پیدا کنم و بیشتر انرژی و فعالیتم را در این مسیر به کار گیرم.
این معلم خلاق با استفاده از خلاقیت خود توانست برای تدریس مناسبتر در دوران کرونا، ماسکی طراحی کند که بتواند با دانشآموزان ارتباط مؤثری داشته باشد و از فرایند آموزش باز نماند، او در این خصوص میگوید: افراد ناشنوا یا کم شنوا از نشانههای بصری برای درک و فهم سخن افراد استفاده میکنند که استفاده از ماسکهای معمولی برای آنها مشکلاتی را ایجاد کرده بود.
وی اضافه میکند: استفاده از ماسکهای عادی برای تدریس مناسب نبودند، چرا که لبها را میپوشاند و اگر دانشآموزان به زبان اشاره مسلط نباشند، برای برقراری ارتباط از طریق لب خوانی دچار مشکل میشدند، همچنین دیدن لب آموزگار و چهره او بر روند آموزش و رابطه آموزگار بر دانشآموز تأثیر میگذارد.
کامیابی عنوان میکند: استفاده از ماسکهای شفاف برای دیدن لب خوانی و درک بهتر حالت چهره میتواند کمک شایانی به ناشنوایان و کم شنوایان کند تا ارتباط مطلوب و مؤثری با اطرافیان داشته باشند، با ماسکهای شفاف در دوران شیوع بیماری کرونا بدون هیچ ناراحتی و با ذوق و شوق بسیار در مدرسه باغچهبان با ماسکهایی که خودم دوخته بودم، به تدریس ادامه دادم و دانشآموزان بهتر و راحتتر مطالب را یاد میگرفتند.
این معلم با نشاط و فعال در زمینه فعالیتهای ورزشی نیز مهارت فوقالعادهای برای آموزش دادن دانشآموزان دارد، همچنین در آموزش کاربردی مفاهیم درسی به ویژه درس ریاضی تبحر خاصی دارد و در تولید محتوا نیز توانمند است، او فردی بسیار معتقد و مقید به انجام فرایض دینی، صبور و باوقار است و هدف خود از انتخاب مسیر معلم شدن را اینگونه بیان میکند: در این کار لذت معنوی و شور و هیجان وافری نصیبم میشود و برکت آن را در زندگی خود احساس کرده است و علاقه بسیاری به خدمترسانی و کمک به دانشآموزان ناشنوا دارد.
هدیه یکی از دانشآموزان برای خانم کامیابی، معلم خوشذوق شهرضایی
کد خبر 748537